افلاطون

 

افلاطون در كتاب جمهوريت خود 

 

جامعه را به پيكر انسان تشبيه كرده است : 

 

سر ، سينه ، شكم 

 

سر و عقل را ، هيآت حاكمه و دولت مردان  ميداند 

 

كه بايد فيلسوف باشند و بر هر موضوعى مسلط 

 

با پول و سرمايه كارى نداشته باشند تا

 

از اشاعه خرد و ادارهء امور كشور باز نمانند، 

 

و جامعه بايد خوراك  ، پوشاك ، مسكن و راحتى آنان را فراهم ميكند . 

 

هيچ  دارايى نبايد داشته باشند تا

 

بتوانند با آرامش به امور مملكت رسيدگى كنند

 

اگر جز اين باشد نميتوانند خود را حاكمان صادق بدانند! 

 

زيرا ماديّات ذهن آنان را پر ميكند.

 

 

[ چهار شنبه 24 شهريور 1395برچسب:,

] [ 22:51 ] [ B.A ]

[ ]

امام زمان

  

امام زمان    

كسى كه ميتونه تمام مشكلات مارو حل كنه ! 

چرا اينقدر تأخير ميكنه خدا عالمه! 

شايد چون  تعدادِ افراد مشكلدار، زيادهستند ، 

يا شايد تعداد مشكلات ، بيشتر از حد انتظاره ، 

يا شايد.... 

ولى بايد اينو بدونيد يكى از دلايل تأخير اينه كه 

تعداد اندكى از مردم قلبأ تمايل دارند امام ظهور كند !!! 

اين جمله اونقدر مهمه  كه من به خودمم شك كردم ! 

واقعأ ما خواستار عدل على (ع) هستيم ؟؟ 

وقتى گناه زياد بشه امام ظهور ميكنه ، 

كوچك شمردن گناه ،گناه كبيره ناميده ميشه ، 

ميدونيد يعنى چى ؟؟ 

وقتى ما خطاها و گناهان بزرگ رو ميبينيم در مقابل اون گناهان 

اعمال خودمون يا بهتر بگم : 

خطاهاى خودمون كم رنگ و بى ارزش احساس ميشه ، 

يعنى ما پى در پى در حال انجام گناهان كبيره هستيم ! 

 بله ما هم ظالمانى هستيم كه 

فقط خطاهاى ديگران را با ذره بين نگاه ميكنيم 

و به اعمال خودمون به چشم اغماض مينگريم 

البته بيشتر وقتا همين خطاها بنظرمون نمياد ، 

پس بياييد روراست باشيم 

ما هم به نوعى گناهان كبيره انجام ميديم 

ما هم جزء ظالمان هستيم 

ما هم جزء كسانى هستيم كه امام زمان رو براى آمدن ترغيب ميكنيم !! 

آيا مهدى بيا مهدى بياى ما قلبأ ميباشد؟؟

ياران امام تعداد اندكى هستند 

اين جمله رو هم بياد داشته باشيد 

سعى كنيم اگه جزء ياران اون حضرت نميتونيم باشيم 

لااقل جزء گناهكاران نباشيم ... 

از امروز سعى كنيم به اعمال خودمون با ذره بين الكترونى نگاه كنيم ! 

چرا ؟؟ 

چون خيلى دقيقه و هم ، كار باهاش وقتگيره 

زمان بيشترى براى دقت در اعمال خود داشته باشيم 

وقت كمترى براى خطاى ديگر پيدا ميكنيم..

[ شنبه 19 دی 1394برچسب:,

] [ 17:16 ] [ B.A ]

[ ]

ذات

ذات 

 
فرشته مقرب خداوند مغرور و متكبر بود؟ 
 
ذات شيطان با حضور آدم نمايان شد؟ 
 
خداوند از ذات شيطان آگاه بود؟
 
حضور آدم باعث سركشى شيطان شد؟ 
 
خداوند آدم را خلق كرد تا شيطان را از بهشت خارج كند؟  
 
براى هر مخلوقى موقعيتى بايد پيش بيايد تا ذات خود را نشان بدهد؟ 
 

[ یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:,

] [ 7:31 ] [ B.A ]

[ ]

بى سواد

بيسواد 
 
زمان قديم ميگفتن: هر كس مدرك ششم رو داره
بيشتر از ديپلمه سواد داره 
الان ميگن: هر كس ديپلم قديم رو داره
 بيشتر از ليسانسه حالا سواد داره 
به فكر اين نباشيد كه بعدأ چه خواهند گفت !! 
چون دكترهاى الان همه كم سواد هستند 
دليل اين كم سوادى چيست ؟؟ 
معلمهاى قديم خود را ملزم به آموخت ميدانستند 
ولى الان حرفشون اينه 
معلم بيچاره درسشو داده 
بچه ياد نگرفته به معلم مربوط نيست
حقوق قشر فرهنگى هميشه پاكترين درآمد بوده 
ولى حالا ميتوان؛؛ حلال بودن را؛؛ معنى دوباره كرد
نفرات اول كنكور بيشتر بچه هايى هستند كه
 اين آموزشگاهها را تجربه نكرده اند 
از استعداد ايرانيان چيزى نميگويم
چون همه دنيا استعداد ايرانيان را تحسين ميكنند 
واين كه معلمى ممتاز بودن شاگردى را به كار خود نسبت بدهد 
وقتى صحيح است كه
 آن معلم بتواند ادعا كند
هيچ شاگردى وجود ندارد كه او نتواند به نمره بيست برساند
و اين يعنى 
  ؛؛  معلم ؛؛
معلمى كه
شغل انبيا ميتوان ناميد 
هر كس بواسطه داشتن مدرك نميتواند خود را معلم بداند 
معلم كسى است كه 
توانايى آموختن به
 شاگردان كم استعداد را داشته باشد

 

 

[ چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:,

] [ 10:19 ] [ B.A ]

[ ]

حسادت

حسادت
 
درست نيست كسى حسادت رو به غبطه تعبير كنه و بعد اونو تاييد كنه !
 
خوشحال باشى از داشته دوستت، در حالى كه خودت اونو ندارى 
 
البته اگه توانايى بدست آوردن اون چيز رو داشته باشى 
 
بعد از يه مدت ميتونى توهم به خواسته ات كه :
 
داشتنِ داشتهِ دوستتِ ، برسى !! 
 
حالا اگر توانايى لازم رو  نداشته باشى ؟ 
 
سعى ميكنى اون توانايى رو بدست بيارى ؟ 
 
واگر نتوانستى  ؟ 
 
غبطه وقتى به حسادت تبديل نميشه كه :
 
توبتونى بعد از يه مدت به چيزى كه ديدى و خواستى برسى 
 
واگر نرسيدى ؟
 
حالا ما نميگيم :
 
دلت ميخواد بلايى سر طرف .....
 
يا اون داشته نيست و نابود ......
 
يا ما بخواهيم بلايى......
 
يا دعا كنيم خدا كارى...... 
 
در هر حال در اصل قضيه تغييرى ايجاد نميشه 
 
اينكه : كسى چيزى رو  داره كه 
 
 مادوسش داريم و .....  نداريم ..... 
 
تا نظر شما چى باشه؟؟
 
 
 
 

 

 
 
 

[ دو شنبه 8 دی 1393برچسب:,

] [ 5:43 ] [ B.A ]

[ ]

رانندگى

رانندگى 
 
من پارسال گواهينامه رانندگى گرفتم 
 
بعد هم يه ماشين  و شروع كردم به رانندگى 
 
حس خوبى داره 
 
خانومها 
 
يا شايدبهتر باشه  بگم  ؛ خودم ؛
 
اصلأ با آينه هاى ماشين كارى ندارم 
 
براى چى؟ 
 
خب ماشينهاى پشت سر كه منو مى بينند پس حواسشون  هست 
 
ماشينهاى كنارى هم اگه بخوان به مقصد برسن 
 
بايد هواى ماشين منو داشته باشن !!
 
آقايون وقتى مى بينند خانوم رانندگى ميكنه 
 
حس بدى پيدا ميكنند !! 
 
چون عقيده دارند خانمها توانايى اين امر خطير را ندارند ! 
 
تعداد خانومهاى راننده يك پنجم آقايون نميشه 
 
آقايونى كه رانندگى خانمهارو قبول ندارند چرا سعى ميكنند 
 
ازاونها راه بگيرند وموجب تصادف شوند؟ 
 
هميشه بايد مراقب ضعيف تر از خود بود 
 
ولى آقايونى كه راه رو از خانومها ميگيرند
 
 خيلى خيلى...... 
 
چند وقته دارم يه خط درميون به آينه ها نگاه ميكنم
 
اميدوارم مثل آقايون به رانندگى مسلط بشم 
 
اونوقت ببينم كى ميتونه ازم راه بگيره؟؟؟  
 
 

 

 

[ شنبه 22 آذر 1393برچسب:,

] [ 9:50 ] [ B.A ]

[ ]

احقاق حق **

تحقيق
من در سال هفتادوپنج ديپلم گرفتم
نتوانستم وارد دانشگاه بشوم
هر باربراى استخدام ميرفتم بعد از كلى امتحان و مصاحبه 
وقتى به مرحله تحقيق مى رسيدم 
رد ميشدم !!!
باور كنيد از نظر پوشش و اعتقادات هيچ مشكلى نداشتم 
يكى از گزينش هارو خوب يادم مياد
 از كل ايران مراجع داشت، سهميه بچه هاى تهران فقط سه نفر بود
بيشتر از دوهزار نفر شركت كرده بودنند 
بعد از دو مرحله امتحان كتبى و يك مرحله مصاحبه شفاهى 
شش نفر براى سهميه تهران انتخاب شدند
 كه يكى از آنها من بودم 
براى تحقيقات به محل زندگى مراجعه ميكردند
خب معلوم بود......  
اين قبول نشدنهاى من چندين بار اتفاق افتاد 
پولى كه براى هر بار ثبت نام و رفت و آمد صرف ميشد 
باعث شد ديگر دنبال اين كارهاى گزينشى نباشم
حالا سوال من اينه: 
كسانى كه خودشان را  محق ميدانند، كه در مورد ديگران تحقيق كنند 
چه كسانى آنها را تأييد كرده اند ؟؟ 
كسانى كه در مورد من به ديگران بد گفتند
آيا از خود من بدى ديده بودند ؟؟ 
بواسطه داشتن اقوام ناجور من بايد توبيخ ميشدم ؟؟
چه كسى الآن مياد تحقيق كنه من چطور زندگى ميكنم ؟؟ 
هيچ وقت كسانى را كه باعث بدبختى من شدند را نمى بخشم 
قاضى من فقط خداست و بس.
 

 

 

[ دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:,

] [ 18:44 ] [ B.A ]

[ ]

آهيسما

آهيمسا
 
شانزده ساله بودم در افريقاجنوبى در وسط كارخانه قندوشكر زندگى ميكردم 
 
من ودو خواهرم هميشه منتظر بوديم فرصتى پيش بيايد 
 
تا به شهر برويم و به دوستانمان سر بزنيم و به سينما برويم
 
يك روز پدرم از من خواست تا او را به شهر ببرم
 
وقتى پدر را آن روز صبح جلوى سالن كنفرانس پياده كردم
 
گفت : ساعت پنج همينجا منتظرت هستم ،ماشين را براى سرويس به تعميرگاه ببر
 
شتابان كارها را انجام دادم، مستقيم به نزديكترين سينما رفتم
 
آنقدر مجذوب بازى جان وين در دو نقش شده بودم كه
 
زمان را فراموش كردم ، ساعت ٥/٥ به تعميرگاه رفتم و ماشين را گرفتم 
 
به محل قرار پدرم ساعت ٦ رسيدم 
 
پدرم با نگرانى پرسيد:  چرادير كردى ؟
 
آنقدر شرمنده بودم كه نتوانستم بگويم مشغول تماشاى فيلم بودم 
 
گفتم : اتومبيل دير حاضر شد ! 
 
نمى دانستم پدر قبلأ به تعميرگاه زنگ زده
 
پدرم گفت : در تربيت تو نقصى وجود داشته 
 
اين هيجده مايل را بايد پياده طى كنم و در اين خصوص فكر كنم 
 
پدرم با آن لباس و كفش مهمانى در تاريكى شب در آن جاده نا همواره پياده راه ميرفت
 
پنج ساعت و نيم پشت سرش اتومبيل ميراندم 
 
همان جا وهمان لحظه تصميم گرفتم هرگز دروغ نگويم 
 
اگر پدرم مانند والدين ديگر با اين خطاى من برخورد ميكرد
 
قطعآ متأثر ميشدم ولى به كار خود ادامه ميدادم 
 
بعد از هشتاد سال هنوز در ذهنم زنده است 
 
اين است ؛؛  نيروى عدم خشونت ؛؛ ( آهيمسا )
 
خاطره اى از دكتر آرون گاندى نوهء مهاتما گاندى

 

 

[ سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:,

] [ 5:41 ] [ B.A ]

[ ]

انتخاب

انتخاب
 
در ازدواج بايد به خواسته عقل توجه كرد يا به خواسته دل ؟
 
بايد هر دو را در نظر گرفت ؟
 
اين امر غير ممكن است 
 
چون دل فقط و فقط به يك شخص راى مثبت ميدهد ، در هر شرايطى كه باشد 
 
ولى عقل ، شخص را سبك و سنگين ميكند 
 
تاييد يا رد ، ميشود
 
كسانى كه عقلانى ازدواج ميكنند مدت بيشترى ازدواجشان دوام مى آورد 
 
چون شخص مقابل محاسنى دارد
 
كه تا ساليان سال ميتواند برترى خود را حفظ كند 
 
پس ميماند 
 
ولى ازدواج با عشق با كوچكترين مشكل مادى ميتواند از هم بپاشد 
 
كوچكترين توهين بى احترامى به خود و اقوام ........ 
 
هيچكس دوست ندارند از كسى كه برايش عزيز است 
 
حرف ناجور بشنود
 
واگر شنيد به اين راحتى فراموش نميكند 
 
بخصوص اگر آن شخص از نظر اجتماعى  پايينتر از او باشد 
 
اگر بتوانيم نيمه گمشده خود را بيابيم و داشته ها و نداشته هاى هم را پر كنيم
 
ميتوانيم به زندگى ايده آل خود برسيم 
 
تا نظر شما چه باشد ؟؟

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 5 آبان 1393برچسب:,

] [ 18:50 ] [ B.A ]

[ ]

ببخشيد

ببخشيد

تاحالا شده در مورد كسى خطايى انجام داده باشيد 

و خود را ملزم به عذر خواهى بدانيد؟

چكار ميكنيد ؟ 

از كلمه ببخشيد استفاده ميكنيد ؟

ببخشيد، پشت سرت اين حرفو زدم..... 

ببخشيد ، اون روز بهت دروغ گفتم..... 

ببخشيد، حقت رو خوردم.........

ببخشيد ، بى اجازه به وسايلت دست زدم ......

خب عذر خواهى صورت گرفت 

اگر شخص مايل نباشد ما را ببخشد

چكار ميكنيد ؟

بيشتر اصرار ميكنيد تا به نتيجه برسيد 

واگر باز هم نخواهد ببخشد ؟ اصرار.......

يكى از دلايلى كه خطا كار گستاخ ميشود

همين اصرار بى مورد است

كه :

فكر كرده كيه ؟ 

اينهمه عذر خواستم 

من عذر خواستم ، نبخشيد كه نبخشيد 

چون عذر خواهى كردم پرو شده

دوباره اشتباه را به نوع ديگر تكرار ميكنيم 

اگر اميد به قبول عذر تقصير نباشد، شايد خطاها كمتر بشود

چون فكر ميكنيم

هميشه با عذر خواهى ميتوانيم دل طرف را بدست بياوريم 

پس زياد به خطاهاى بعدى اهميت نميدهيم

بياييد با هم بينديشيم

هيچ كس خطاى مارا نخواهد بخشيد !!!! 

با اين ديدگاه شايد تعداد خطاها كمتر بشود؟؟

ياتعداد

ببخشيدها؟؟؟

 

 

 

 

:

[ سه شنبه 15 مهر 1393برچسب:,

] [ 6:11 ] [ B.A ]

[ ]

احقاق حق *

هر كس كه احساس ميكنه

حقش در كشورش ضايع شده ميتونه مثل اين هم وطن

مطلبشو برام بفرسته بدونه هيچ مشكلى چاپ ميشه.

در ایالات متحده آمریکا
اگر فیلمهای مستهجن از کودکان بسازند
 کسی به آنها کاری ندارد
اما اگر کسی مطلب زیر را بنویسد بی محاکمه
بهمراه این نوشته از صحنه روزگار بی هیچ نشانه ای 
مفقود الاثر میشود !!!! 
راستی دایی میثاق مونسی
شما چرا بصورت تشکیلاتی تلاش میکنید که
رابطه خواهرتان با دخترش از بین برود ؟؟
 نقشه دیگری برای بالا کشیدن خانه راحله خواهرتان ندارید ؟
شاید اینگونه بتوانید،  سهم ؛؛ حق الله تان؛؛  را بیشتر پرداخت کنید ! 
کاسه  ؛؛ بیت العدل العظم الهی ؛؛  اینگونه پرنمیشود......
البته ؛؛. بیت العدل العظم الهی ؛؛  میتواند
با درآمدی که از راه  سرقتها بدست می آورد
چندین وکیل استخدام کند ، خود و شما را
 در برابر دادگاه زمینی تبرئه کند اما 
در برابر دادگاه الهی روسیاه باقی خواهید ماند .
البته که شما سرگرم اثبات این موضوع هستید که
احبا بهایی ،  بدون دزدی نمیتوانند وفاداری خود را 
به این آیین بیان کنند .
شاید یکی از عواملی که شما را مجاز به دزدی و عدم رسوایی تان میکند ,
پرداخت سهم  ؛؛ حق الله تان ؛؛ از اموالیست که بسرقت برده اید
 بدین وسیله ؛؛  بیت العدل العظم الهی ؛؛  هم 
تا دیروز ندانسته و امروز كه دانسته شریک جرم شماست !! 
در کشور کانادا اگر کسی فرشهای صد ساله دیگران را بدزدد
میتوان از او شکایت کرد .
 اما در کشورهای دموکراتیک چون کانادا
میتوان از کسی که به کسی دیگری
به حق یا ناحق ، نسبت دزد داده است هم شکایت کرد
 با یک تفاوت که
اگر درمورد دوم شکایتی صورت نگیرد
آن فرد دوم با سوکتش پذیرفته است که
 فرش دیگران را دزدیده است .
 حال آقای شمس الله ملکوتی و .Co
با قسمهایی که پیش از تسجیل از افراد میگیرد 
میخواهید این سرقت را پنهان کنید ؟
حال زن من انیسا مهدیزاده
که ٢٠ سال پیش قسم خورده است که
چون بت پرستان در راه این آیین
پدر و مادر و فرزندانش را هم قربانی کند 
 باید برای حفظ آبروی یک دزد
 خانواده اش را قربانی کند .

 نام محفوظ ميباشد

 

 

[ جمعه 11 مهر 1393برچسب:,

] [ 12:57 ] [ B.A ]

[ ]

خوشبختى

خوشبختى 
 
خداوند غم را نيافريد بلكه انسان بود كه آن را بوجود آورد
 
امروزه انسانها پژواك گذشته خويش را ملاقات ميكنند
 
ادوارد اديش ساكن آمريكا يكى از ثروتمند ترين افراد دنيا
 
در ٧٦ سالگى در وصيت نامه اش 
 
 واقعيتهايى از زندگى خود را فاش كرد... 
 
در بيست سالگى فكر ميكردم
 
اگر يك چهلم ثروت الانم را داشته باشم 
 
خوشبخت ترين مرد دنيا خواهم بود
 
وقتى دانشجوى ساده اى بودم فكر ميكردم 
 
بايد براى دختر مورد علاقه ام 
 
هديه باارزشى بخرم تا عشقم را باور كند
 
كاش ميدانستم راه ابراز عشق خريد كردن نيست
 
چون نتوانستم هديه با ارزشى كه
 
ميزان عشق مرا نشان دهد تهيه كنم 
 
هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز كنم
 
يكى از تاجرانى شدم كه خودم 
 
در شمردن صفرهاى حسابم گيج ميشدم
 
همه دوستان ادوارد آرزوى زندگى او را داشتند 
 
بيشتر انسانها عمر خود را براى 
 
امور بيرونى و نه درونى صرف ميكنند
 
فلسفه يوگا
 
نگاه خاص به درون دارد آن را اصل مى داند
 
بيرون را وهم و خيال و رويا بيش نمى انگارد
 
لحظه اى كه در آن احساس خوشبختى ميكنى 
 
آن لحظه را درياب تا آنجا كه امكان دارد 
 
آن لحظه خاص را از دست نده.....
 
برگرفته از دانش يوگا

 

 
 

[ دو شنبه 24 شهريور 1393برچسب:,

] [ 12:38 ] [ B.A ]

[ ]

سقوط

سقوط
 
در راه برگشت به خانه با اتومبيل خود
چند بدبخت را به خانه ميرساندم
 
چون بزرگواريم به آن حد نبود كه اموالم 
را با كسانى كه استحقاق دارند شريك شوم
پس آن را به دزدان احتمالى مى سپردم
 شايد بدين وسيله  بى عدالتى را با تصادف جبران كنم !!
 
از دور كه عصاى نا بينايى را ميديدم
خود را ملزم به امداد رساندن ميدانستم
 خدا او را به اين شكل آفريده تا افرادى مثل 
مرا امتحان كند و به بقيه برترى مرا نشان دهد !!
 
دوست داشتم خودم پولى به كسى بدهم 
مثل صدقه ، تا اينكه مجبور به كمك شوم
 
وقتى به فقيرى كمك كردم آن رادر كوى و برزن اعلام نكردم
يا به قولى جاه طلب نبوده ام من هدف والاترى داشته ام 
 
من از سرشت خود لذت ميبردم 
من برگزيده شده بودم چون كمتر كسى اين همه 
صفات خوب را ميتوانست يك جا داشته باشد
 
خوب صحبت كردن ، مسلط بودن در بيشتر علوم ،
ارتباط برقرار كردن با آدمهايى با فرهنگها و سوادهاى متفاوت
همه موهبتى بود كه به من ارزانى شده بود 
 
از مقامى خيلى بالا تر از ادراك همه موجودات كره زمين 
برخوردار بودم ، من از سرشت خود لذت ميبردم
من هستى را از عرش تا فرش همان طور كه بود ميپذيرفتم
توافق من با زندگى كامل بود 
 
آيا اين خود همان بهشت نبود كه همه در پى بدست آوردنش هستند ؟ ؟ ؟
 
برگرفته از آلبركامو

 

[ چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:,

] [ 20:21 ] [ B.A ]

[ ]

ارث

ارث
 
وقتى در طول زندگى درخط اول قرار داشته باشى
 
خود را ملزم بدانى كه  عقب نباشى
 
خانه اى بزرگ، حساب بانكى آن چنانى، زمين و اتومبيل ......
 
از اينها چه سودى برده اى ؟
 
آيا تورا بالغ تر و آگاه تر كرده اند؟ 
 
آيا به اين دلخوشى كه
 
 براى فرزندانت به ارث ميگذارى و ميروى ......
 
پس بدان كه براى فرزندانت جز نكبت به ارث نگذاشته اى ! 
 
كدام قديس و عارف را ميشناسى كه
 
 به واسطهء پول پدر به شعر وشعور رسيده باشند ؟
 
ارث و ميراث هنگفت تو 
 
فقط نياز به تحرك را از فرزندانت سلب كرده است
 
همه چيز در دسترس شان قرار داده اى كه حركت نكنند
 
سخن از ستايش. ؛؛ نداشتن ؛؛  نيست
 
بلكه سخن از آن است كه زندانى داشته هايت نباشى
 
چه خوب است الآن كه در قيد حيات هستيم به فرزندانمان 
 
بياموزيم كه:
 
عشق ، محبت ، بخشش ، خدمت و خلوص نيت 
 
چه معانى وچه كاربردى دارند 
 
بدانند كه بايد از حرص، خيانت ، حسادت.......  گريزان باشند
 
راه بدست آوردن آرامش را از هم اكنون بايد به آنان بياموزى......
 
برگرفته از دانش يوگا

 

[ جمعه 7 شهريور 1393برچسب:,

] [ 23:12 ] [ B.A ]

[ ]

جاودانگى

 

 
آلبرت انيشتين پدر علم فيزيك 
 
هنگام مرگ درسال١٩٥٥اين مطلب را از خود بر جاى گذاشت
 
روزى فراميرسد كه جسم من زير ملحفه اى سفيدقرارمى گيرد
 
در چنين روزى تلاش كنيدبه شكل مصنوعى مرازنده نگهداريد
 
چشمم را به انسانى بدهيد كه هرگز طلوع آفتاب و 
 
شكوه عشق رادر چشمان يك زن نديده باشد
 
قلبم رابه كسى هديه دهيد كه از قلب جز خاطرهء 
 
دردهاى پى در پى وآزار دهنده چيزى به ياد ندارد
 
كليه ام را به كسى بدهيد كه زندگى اش به ماشينى بستگى دارد 
 
كه هر هفته خون او را تصفيه مى كند
 
استخوانهايم، عضلاتم، تك تك سلولهايم ، اعصابم ،
 
 هر گوشه از مغزم را بكاويد تا بتوانيد
 
به پسر لالى  كمك كنيد تا بتواند با صداى دورگه فرياد بزند
 
يا دخترك ناشنوايى زمزمهء باران راروى شيشه اتاقش بشنود
 
اگر قرار باشد چيزى از وجودم را دفن كنيد 
 
بگذاريد خطاهايم ، تعصباتم نسبت به هم نوعانم ، دفن شوند
 
گناهانم را به شيطان و روحم را به خدا بسپاريد
 
به كسى كه نيازمند شماست، كلام محبت آميز بگوييد
 
واگر دوست داشتيد يادم كنيد
 
دانش يوگا
 
 
 
 

[ شنبه 18 مرداد 1393برچسب:,

] [ 5:25 ] [ B.A ]

[ ]

امضاء

انسانهايى در زندگى ما وجود دارند كه 
نمي گويم خوبند يا بد..
چگالى وجودشان بالاست.
 
افكار، 
رفتار،
نگاه،
؛محبت داشتنشان.؛ 
و هر جزئى از وجودشان ، امضادار است.
يادت نمي رود
 
طرز گفتارشان،
تكه كلامشان،
طنين صدايشان،
"هستن هايشان را."
بس كه حضورشان پر رنگ است و بسیار "خواستنى".
 
ردپا حك مي كنند اينها روى دل و جانت...
مشابه ندارند.
ممتاز بودن خاطراتشون.
بس كه بلدند "باشند"
 
اين انسانها را بايد قدر بدانى...
وگرنه دنيا پر است از آن ديگرهاى 
بى امضايى كه شيب منحنى حضورشان، هميشه ثابت است...

 گروه

....???????.?.

[ شنبه 11 مرداد 1393برچسب:,

] [ 10:31 ] [ B.A ]

[ ]

نيكى

 

روزى مارى گردن زرتشت را گزيد
 
چنان كه زرتشت فرياد جانگاهى زدوچون مار را ديد گفت : 
 
فرار نكن هنوز از تو تشكر نكرده ام ! 
 
تو به من لطف كردى و سر وقت مرا بيدار كردى 
 
چون راه درازى در پيش دارم
 
مار گفت : نميتوانى زياد دور بشوى ، زهر من كشنده است..... 
 
زرتشت لبخندى زد ودر جواب مار گفت: 
 
كجاى دنيا اژدها از زهر مار مرده است !؟
 
 
          اگر دشمن بدى كرد او را با كار نيك شرمسار نكنيد 
 
          در مقابل به همه بگوييد كه در حق شما نيكى كرده

[ شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,

] [ 21:24 ] [ B.A ]

[ ]

بالن

چشم باز ميكنيد مى بينيد سوار بر بالن بزرگى هستيد ! 
 
بالن به آرامى در حال اوج گرفتن است واز زمين فاصله ميگيرد ..... 
 
عده اى ميترسند كه ، نكند بندها پاره شوند، اتاقك واژگون شود، ........
 
عده اى به فكر كنترل كردن ، در جهت ومسير درست قرار دادنش ،....... 
 
عده اى شروع ميكنند به زمين و زمان فحش دادن ، كه اينجا كجا من كجا، ...... 
 
عده اى شروع ميكنند، توجيح كنند موقعيت كنونى چطور بوقوع پيوسته......
 
عده اى ........ 
 
چون به يكباره در اين موقعيت قرار گرفته ايم
 
اختيار وانتخابى در ميان نبوده ،چه بخواهيم چه نخواهيم
 
بايد مسيرى كه در آن هستيم را طى كنيم .... 
 
در بين ما كسى هست كه بتواند با فراخ بال به محيط اطراف
 
طبيعتى كه تا بحال نتوانسته از آن زاويه نظاره گرش باشد ، زيبايها را ببيند 
 
تا فهميدن دليل بودنمان بهتر نيست از زنده بودن ، و در لحظه بودنمان لذت ببريم 
 
شايد چند صباحى بيشتر نباشد..... 
 
شما چطور ؟ 

[ دو شنبه 30 تير 1393برچسب:,

] [ 22:7 ] [ B.A ]

[ ]

احياء نگاه

     شبهاى احياء، ...... 
 
در چنين ايامى بايد بيشتر به خداوند نزديك شويم 
 
چرا اين اتفاق نمى افتد ؟؟ 
 
 ما وقتى يه كم زيادتر از حد معمول عبادت ميكنيم 
 
نا خودآگاه تمايل داريم برامون نوشابه باز كنند 
 
وقتى ميخوان ، كارى براى كسى انجام بديم 
 
مثلا يه ليوان آب دست برادرمون بديم  
 
 اگر از خود گذشتگى را هم بر عبادتها اضافه كنيم
 
و اين كار طاقت فرسا را با اتمام برسانيم 
 
يعنى:  من روزه دار به برادر روزه خورم آب بدهم 
 
اينجاست كه بايد حتمأ ،،،،، چندين رنگ از انواع نوشابه هزينه شود  
 
عبادتهايى كه براى خدا انجام ميگيرد 
 
به ديگران ارتباطى ندارد، نبايد منتظر پاداش آنها باشيد 
 
لطف كنيد عبادتهارو با بى ظرفيتى ضايع نكنيد 
 
التماس دعا

 

 

[ پنج شنبه 26 تير 1393برچسب:,

] [ 11:19 ] [ B.A ]

[ ]

حجاب آقايان

 

 
 حجاب  آقايان 
 
حجاب نگاه :: نگاه نكردن به نامحرم بخصوص اگر بد حجاب باشد 
 
حجاب دست :: لمس نكردن دستهاى هيچ نامحرم 
 
حجاب پا :: وارد نشد در هيچ مكانى بدونه اينكه
 
 اذن ورود داشته باشند ( گفتن يا الله كفايت ميكند ) 
 
البته حجاب ، تمام اعضا را شامل ميشود .

 

 

[ سه شنبه 24 تير 1393برچسب:,

] [ 17:24 ] [ B.A ]

[ ]

يك

 پدرم خدا بيامرز صبح براى نماز بيدارمون ميكرد تا نماز اول وقتمون از دست نره
 
نماز اول وقت.. ميشد قضا شو خوند .... ولى خوب مجبور بودم گوش كنم 
 
كمتر همسايه اى مثل ما به نماز و روزه اهميت ميداد ،هيچكس مثل ما عبادت نميكرد
 
خانواده ما توى محل از همه برتربود 
 
 بقيه بچه هاى محل مثل رعيتهاى ما بودن
 
بى مقدار وعامى حتى سواد درست وحسابى هم نداشتن چه برسه به فرهنگ ،
 
فحشهاى ناجور به هم ميدادنند و دعواهاى كثيفى با هم ميكردن
 
ولى ما بهترين خانواده در آن جمع ناجور بوديم،
 
همه همسايه ها به ما احترام ميذاشتن
 
خب ،بخاطر اينكه خيلى مومن بوديم 
 
من خودم اصلا يه روزه قضا نداشتم تمام اهلى اينو ميدونستن
 
اون بچه هاى بى سرو پا كجا من كجا ؟ 
 
پدراى اونا حتى سواد نداشتن
 
 همه براى دعا كردن به ما مراجعه ميكنند
 
 خب ميدونند ما نماز و روزمون سر وقته
 
اس ام اس پشت سر هم برام مياد كه توى اين ايام دعاشون كنم
 
بعضى وقتا خسته ميشم كه بدونه اينكه مزدى دريافت كنم براشون دعا كنم
 
وقت من تلف بشه كه ، اون افراد بى ارزش،  از خدا خواسته دارند؟!؟!؟

 

 

 

[ پنج شنبه 19 تير 1393برچسب:,

] [ 18:28 ] [ B.A ]

[ ]

سامسكارا

سامسكارا
 
عمومأ  تمايل داريم از افكار مثبت لذت ببريم وآنها را بپذيريم
 
هنگامى كه فكر يا خاطره اى نا خوشايند، ايجاد ميگردد
 
تمايل داريم آن را به ضمير نا خودآگاه خود عقب برانيم
 
اين نوعى سركوب كردن است،همه اين كار را انجام ميدهيم
 
هر كس سركوب شدگى هاى ذهن خود را دارد
 
عمومأ ما از بچگى شرطى شده ايم،
 
اما سركوب، پاسخ وراه چاره نيست
 
هر فكر سركوب شده ، بيان نشده باقى ميماند 
 
موجب مسدود شدن جريان آزاد ذهن شده
 
 به صورت بذرى در افكار ما جاى ميگيرد 
 
براى يافتن شادى هميشگى و آرامش ذهن  بايد
 
مانند باغبان عمل كرد 
 
علفهاى هرز رادر ذهن ريشه يابى وپاك كرد 
 
با اين كار ميتوانيم
 
خشم ، افسردگى ، نفرت ، حسادت ، ..رااز ذهن پاك كنيم
 
پاك سازى افكار سر كوب شده كار ساده اى است ؟
 
آيا ميشود به پيروزى رسيد؟ 
 

 

 

[ دو شنبه 16 تير 1393برچسب:,

] [ 22:32 ] [ B.A ]

[ ]

سعادت

سعادت
 
در همايشى سخنران به حاضرين بادكنكى داد و
 
تقاضا كرد با ماژيك اسم خود را روى آن بنويسند
 
بعد آنها را در اتاقى قرار داد
 
سپس از حاضرين خواست كه داخل اتاق شوند 
 
و بادكنك خود را بياورند، ظرف پنج دقيقه !
 
هرج و مرج عجيبى روى داد 
 
مهلت تمام شد و هيچكس موفق نشد
 
بعد از همه خواسته شد هر كس بادكنكى را بردارد 
 
و به كسى دهد كه نامش روى آن نوشته شده
 
در كمتر از پنج دقيقه همه به بادكنك خود رسيدند
 
سعادت ما درسعادت و مسرت ديگران است
 
سعادت چيست و سعادتمند كيست؟ 
 
دانش يوگا

 

[ پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:,

] [ 18:50 ] [ B.A ]

[ ]

كتاب قرآن

ساليان سال درس ميخوانيم در كنارش كتابهاى غيردرسى راهم ميخوانيم
 
 رمان ، تراژدى ، روانشناسى،داستان، ..... ..... 
 
تا حالا شده به ديگران توصيه كنيم ، بياييد قرآن بخوانيم
 
ختم قرآن ماه رمضان منظورم نيست ، خواندن معنى و درك گفته خداوند !! 
 
خدا وكيلى شده؟؟
 
وقتى جوان هستيم اين كار را انجام نميدهيم 
 
ما قرآن را سر مزارها ميخوانيم براى كسانى كه در قيد حيات نيستند 
 
ولى براستى قرآن به درد زنده ها ميخورد يا مرده ها؟ 
 
شايد چون ميت نميتواند قرآن بخواند! 
 
 ما اين كار با ارزش را انجام ميدهيم!! 
 
بايد اميدوار باشيم، روزى كسى براى ما هم اين كارمهم را انجام بدهد
 
اگر ميدانستم آن شخص چه كسى خواهد بود 
 
 از حالا به او لطف بيشترى ميكردم
 
شايد چند جزء بيشتر برايم بخواند
 
تا آمرزيده شوم وبار گناهانم كمتر شود......
 
ياسين ، الرحمان ، واقعه ..... 

 

[ سه شنبه 10 تير 1393برچسب:,

] [ 18:17 ] [ B.A ]

[ ]

يا ستار

منصور عمار گويد : سالى به حج ميرفتم شبى در كوچه هاى مدينه ميگشتم، 
 
از سرايى آوازى شنيدم كه ميگفت: خداوندا، خطايى كه عارض شد،
 
 نه براى مخالفت تو بوده ونه به عذاب توجاهل ، 
 
فقط به پردهء فرو گذاشته تومغرور شده بودم
 
بار الهامرااز عذاب تو كه تواند رها كرد ؟........
 
خواستم امتحان كنم، دهان درشكاف درنهادم وآيه را خواندم: 
 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد به نفسهاى خود بگوييد:
 
 سنگهاى خارا در جهنم بر شما قرارداده ام. 
 
آن مرد نعره اى زد و خاموش شد........ 
 
آيا نقد آيات الهى كارزشت و ناپسندى از نظر خداست؟ 
 
روح انسان تا به آن حد افسار گسيخته ميشود
 
 كه اگر عنان آن را سريع بدست نگيريم و او را مهار نكنيم
 
 خود را قدرت مطلق ميداندوبرتر از خود راانكار ميكند
 
چگونه ميتوان روح را محدود كرد؟ آيا چنين كارى امكان دارد؟

 

[ دو شنبه 9 تير 1393برچسب:,

] [ 19:56 ] [ B.A ]

[ ]

خروس فروشى

خروس فروشى
 
ميرويم مغازه مرغ فروشى وميگوييم : مرغ كيلويى چند ؟ 
 
آخر چرا مرغ ؟؟ 
 
بيائيد با هم صادق باشيم 
 
 آيا شده از مرغ فروشى محله ، شما مرغ بخريد؟
 
والله نه . 
 
هميشه خروس ميخريم، قبول نداريد ؟ 
 
حتى اينجا هم مرغها مانند خانومها متهم ميشوند! 
 
حتى خريد و فروش هم ميشوند
 
بعد از خريد ، متوجه خروس بودن مرغ ميشويم 
 
باز اهميت نميدهيم و دوباره ميرويم 
 
خروس را بجاى مرغ ميخريم!
 
تبعيض نژادى بيش از اين ميشود ؟ 
 
اين همه خروس فروخته ميشود ولى يك مغازه خروس فروشى نداريم!!!! 

 

 

[ سه شنبه 3 تير 1393برچسب:,

] [ 22:8 ] [ B.A ]

[ ]

معلم

 

خانم عارفان معلم ادبيات

 

 معلمى كه ميدانست كتاب ادبيات سال چهارم براى رشته رياضى ، يك زنگ تفريح ميباشد! 

 

بخاطر همين براى ما از كتاب كليله ودمنه ،لغتهايى بسياردشوار با معنى انتخاب ميكرد... 

 

 كلماتى مانند اسير، اثير ، عصير، عثير،......

 

كه به يك صورت واحد خوانده ميشدند ولى معانى خاص خود را داشتند

 

هر جلسه ده لغت روى تخته نوشته ميشد با معنى 

 

هفته بعد ديكته،  در پنج دقيقه اول كلاس و همان زمان تصحيح و وارد  دفتر كلاس ميشد

 

 يعنى تمام دبيران ديگر ميتوانستندآن نمرات را ببينند .

 

 آبرويى براى شاگردانى كه نمرات پايين ميگرفتند باقى نميماند

 

 ومن جزء اولين شاگردانى بودم كه پايين ترين نمرهء كلاس رادريافت كردم -٧- ......

 

 خانم عارفان آن را با خودكار قرمز جلوى اسمم نوشت و دوتا خط زيبا كنارش گذاشت 

 

شايد بخاطر اينكه آن هفت زيبا فرار نكند ،

 

يا بعد از رفتنش آن را به عدد دو رقمى دلخواهم تبديل نكنم!! 

 

[ شنبه 31 خرداد 1393برچسب:,

] [ 18:23 ] [ B.A ]

[ ]

هجرت

هجرت
 
بنام خداوندى كه صبر را به انسان داد
 
با صداى بلند بگوييم : اى خداى بزرگ ممنون كه به ما صبر دادى
 
يا بگوييم : اى خداى توانا چرا به بندگان ناتوانت اينقدر مشكلات دادى ؟
 
تاجايى كه بعضى ها كم بياورند ودست به خودكشى بزنند
 
تحمل انسانها يكسان نيست
 
خداى مهربان اگر به تمام بندگانت به اندازه ظرفيت وجوديه شان سختى ميدادى 
 
ودر مقابل از مشكلات مى كاستى 
 
براستى كسى در روى كره زمين دست به خودكشى ميزد؟
 
چند نفر را ميشناختم كه دست به خودكشى زدند و موفق شدند،
 
البته چند نفر را هم ميشناسم كه به اين مرحله رسيدند
 
 ولى موفق به اتمام كار خود نشدند!! 
 
آنهايى كه موفق شدند سختى هايشان زياد نبود
 
ولى به نظر من ميشد ديدگاهشان را از سختى ومشكلات عوض كرد 
 
چرا اين كار را انجام ندادند ،نميدانم!!

 

 

 

 

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 23:6 ] [ B.A ]

[ ]

مشد عباس

 مشد عباس
 
وقتى وارد مجلسى ميشوم بخاطر اينكه همه ميدونند چقدر انسان پاكى هستم
 
جلوى پاى من بلند ميشوند ، همه التماس ميكنند كه من برايشان دعا كنم،،
 
اين همه دعاى كميل خواندم به اندازهء گناهان تمام انسانها ! 
 
 دعاى مجير رو كه ديگه نگو ، مراعات كردم كه در ايام البيض بخونم،
 
تا از حسناتش كم نشه،اين دعا بدجور گناهارو  از بين ميبره ،
 
به عدد دانه هاى باران ، برگ درختان و ريگ بيابان
 
من گناهى مرتكب نميشم كه به اون احتياج پيدا كنم
 
 حالا شايد يه دروغ مصلحتى،يا خطاى سهوى ،يا صيغه ..... اينا كه گناه نيست
 
 كوچيك شمردنش ، زبونم لال اونو تبديل به گناه كبيره كنه 
 
چون ميدونم مرگ حقه دادم روى كفنم  دعاى جوشن كبير نوشتن 
 
هر كه اونو روى كفنش  بنويسه ، حق تعالى حيا فرمايد او رابا آتش عذاب نكند
 
هر كه سه مرتبه بخواندهفتادهزار فرشته او راتسبيح و تقديس كنند
 
 همه ميگن با صداى من يه حال و هواى ديگه اى داره
 
هيچ وقت اون سال و فراموش نميكنم 
 
 با مشد عباس قرار گذاشته بودم  براى محرم و عاشورا
 
وقتى وارد اون محله شدم ، پيشنهاد پشت پيشنهاد
 
براى بالا بردن مبلغ مداحى من باور نميكنى تبديل به مزايده شده بود ،
 
البته من فقط با تسبيح ذكر ميگفتم،گذاشتم خودشون به توافق برسن ،
 
نهايت دو خيابون بايد تغيير مسير ميدادم و از مشد عباس عذر ميخواستم ،
 
؛؛ اونم مشد عباسى كه به پاى  تمام عزاداراى امام حسين بلند ميشد
 
قبل از اونا بهشون سلام ميكرد ، حتى بچه ها؛؛
 
از نفس كار چيزى كم نميشد، همه براى عزاداريه سيد شهدا بود
 
 براى من كه فرقى نداشت كار من هميشه خداييه به قول عزادارا
 
 اونجور كه من تعزيه ى مسلم وپيمان شكنيه مردم كوفه رو ميخونم
 
هيچكس نميتونه با سوز صداى من ، پيمان شكنى رو تشريح كنه !! 

 

 

[ چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,

] [ 14:10 ] [ B.A ]

[ ]

اعتقادات

اعتقادات
 
طرز فكر انسان در مورد جهان آفرينش ، ميتواند اعتقادات ناميده شود؟ 
 
قبول كردن زندگى بعداز مرگ و وجود خداوند رحمان ورحيم ،
 
 در حال حاضر كمتر انسانى پيدا ميشود كه منكر توحيد ومعاد باشد
 
مرز بين ايمان و كفرهمين است؟ 
 
تمام پيامبران از جانب يك خدا مبعوث شده اند
 
همين كه خدا و آخرت را قبول داريد ميتوانيد خود را انسان با ايمانى بدانيد 
 
داشتن دين برتر فقط وفقط باعث تواضع و تقواى بيشتر ميشود واگر نشود؟
 
اگر بخاطر ديندارى براى خود جايگاهى در نظر بگيريد،
 
بخاطر داشتن دين برتر، خود را برتر معرفى كنيد
 
انتظار احترام بيشتر  ،زير سوال بردن اعمال ديگران!
 
وقتى وارد مجلسى ميشويد ، بالاتر نشستن  عادتتان  شده! 
 
چون نماز ميخوانيد به خود حق بدهيد كه بى نمازى رازير سوال ببريد
 
وقتى اعمال شما مورد تأييد بود ميتوانيد امر به معروف يا نهى از منكر كنيد 
 
وقتى خود را برتر از ديگران ميدانيد، ابليس را تداعى ميكنيد 
 
 بيشتر اهالى دوزخ عالمان هستند. 
 
عبادتى كه غرور ايجاد كند ، انسان را از شيطان پست تر ميكند. 

 

[ چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,

] [ 1:15 ] [ B.A ]

[ ]

راه نجات

راه نجات
 
مردى در جهنم بود، فرشته اى آمد وگفت: توكار نيكى انجام داده اى، 
 
آن را به خاطر آور، او فكر كرد و يادش آمد كه روزى عنكبوتى سر راهش بود،
 
 او براى اينكه آن را له نكند راهش راكج كرده واز سمت ديگر رفته بود ،
 
فرشته لبخند زد وناگهان تار عنكبوتى پايين آمد،
 
فرشته گفت: تار عنكبوت رابگير و بالا برو تا به بهشت برسى!!
 
 مرد تارعنكبوت راگرفت ، دراين هنگام جهنميان هم فرصتى براى
 
 نجات خود يافته بودند به تار عنكبوت دست دراز كردند،
 
اما مرد دست آنهارا پس زدتا مباداتارعنكبوت پاره شود
 
ناگهان تارپاره شدومرد دوباره به سمت جهنم پرت شد!!
 
فرشته گفت: تو با فكر كردن به خود و فراموش كردن ديگران
 
 تنها راه نجات رااز دست دادى ! ديگر راه نجاتى براى تو نيست.. ......
 
اينكه فكر كنيد چنين كارى ميتواند كسى را از جهنم به بهشت راهنمايى كند !!
 
درست يا نادرست بودن اين داستان از ارزش درسى كه به ما ميدهد كم نميكند 
 
فكر كنيد در يك كوچه داريد حركت ميكنيد ،پير مردى در جلوى خانه خود نشسته
 
 به مردم نگاه ميكند به او ميرسيد و سلام ميدهيد ،
 
بين شما، هيچ آشنايى وجود ندارد،شما دلتان ميخواهد و اين كار انجام ميگرد
 
 بعد به راه خود ادامه ميدهيد. به احساس پيرمرد در اون لحظه  توجه كنيد
 
موقع رانندگى براى اينكه شخصى از خيابان رد شود لحظه اى توقف ميكنيد
 
با دست اجازه حركت ميدهيد آن فرد چه احساسى دارد
 
خود شما مثالهاى بهترى ميتوانيد ارائه بدهيد كه خيلى معقول تر از
 
 كج كردن راه براى عنكبوت است......
 
برگرفته از دانش يوگا

 

 

 

 

[ یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:,

] [ 17:23 ] [ B.A ]

[ ]

از جنس باران

          از جنس باران
 
      كسانى در زندگى ما وجود دارند كه
 
 هيچ اتفاقى نميتواند عزت واحترام آنان را براى لحظه اى خدشه دار كند
 
كسانى از جنس باران ، هوا ، خورشيد،.......و تمام چيز هايى كه باعث تداوم  زندگى ميشوند
 
مادران ومادربزرگهايى كه دائم الذكرند و جز خداوند لايزال در ضمير وجودشان نميگنجد
 
  ؛؛ وجودشان مستدام ؛؛

 

 

[ پنج شنبه 15 خرداد 1388برچسب:,

] [ 1:4 ] [ B.A ]

[ ]

دوست مجازى

دوست مجازى 
 
دارم مينويسم ،خب اين كلمات وجملات پى هم قرار ميگيرد ،
 
متنى بوجود مى آيد وبه وبلاگ سپرده ميشود 
 
چه كسى آن را ميخواند ؟ 
 
متناسب با متنى كه خوانده ميشود در ذهن خواننده نقشى از نويسنده ترسيم ميشود
 
چقدر با واقعيت ظاهر نويسنده برابرى ميكند 
 
افكار وطرز فكر نويسنده را ميتوان تا حدودى حدس زد
 
 ولى ظاهر را خير ، حتى جنسيت او راهم نميتوان تشخيص داد
 
خيلى از نويسندگان بزرگ،  در ابتدا خود را با نامى ديگر معرفى كرده
 
 ولى در اصل شخص ديگرى بوده اند ! 
 
به اين فكر كنيد كه با كسى در ارتباط كلامى هستيد كه هيچ وقت او را نخواهيد ديد 
 
حتى صداى اورا نخواهيد شنيد!! 
 
تنها راه شناخت شما همين حرف الفبا ميباشد كه به خواست نويسنده كنار هم قرار ميگيرند
 
 ودر آخر.....  
 
شما هستيد كه آن را ميخوانيد وتصميم ميگيريد كه ، چه نظرى در موردش بدهيد
 
بيشتر مواقع متن مورد نظر ، از نظر شما درحد جواب دادن نيست
 
به وبلاگ ديگر مراجعه ميكنيد
 
 شايد در آنجا مطلب مورد علاقه خودرا بيابيد........
 
ببين چه ميگويد، نبين كه ميگويد ، در اين مورد مصداق ندارد . 
 
چون مشكل همين نديدن است!
 
اينكه چه كسى نويسنده است برايتان چقدر اهميت دارد؟
 
يا بهتر است پرسيده شود : نويسندهء مطلب مهمتر است يا مطلب نوشته شده ؟

 

[ سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,

] [ 9:57 ] [ B.A ]

[ ]

ننه كاشى

ننه كاشى
 
خانومى كه بسيار شيرين كلام بود
 
 وقتى ميومد خونهء ما، همراه خودش روشور (سفيدآب) مياورد براى فروش .
 
خودش درست ميكرد
 
 بيشتر وقتها هم مامانم براى نهار نگهش ميداشت 
 
در،  خونه همه ميرفت ، كالاى مورد نظرو در اختيار همسايه ها ميگذاشت
 
 آخر سر ميومد خونه ما، زمان بيشترى خونه ما بود 
 
از هر درى حرفى ميزدنند، من هم كنارشون مى نشستم از طرز گويش ننه كاشى خوشم ميومد
 
خيلى برام جالب بود،هيچكس در اطرافمان اونجورى صحبت نميكرد 
 
مكث ها، استفاده از كلمات خاص ، كلماتى كه بارها تكرار ميشد ، شيرينى ماندگارى داشت
 
حتمأ همه شما هم عزيزانى مثل اون در خانواده داريد كه از مصاحبتشون لذت ميبريد
 
 وقتى لحظه هاى دلپذير گذشته رو بياد ميارم 
 
ننه كاشى سمبل مادر بچه اى بود كه،  بچه داشت ولى فرزندى كه بشود ،
 
سرمايه گذارى بلند مدت در موردش انجام دهد را ، نداشت!! 
 
درسته ،اون پسر نداشت با دخترش يا بهتر بگم با دامادش زندگى ميكرد
 
بيشتر منبع درآمدش ازفروش  همين كارها بود
 
الان كه به اون زمان فكر ميكنم مى بينم 
 
ننه كاشى خيلى خوشبخت تر ازمادرهايى بود كه  روى فرزندانشون 
 
سرمايه گذاريه بلند مدت كرده بودنند
 
روحش شاد،شادى روح همه رفتگان ؛؛ صلوات؛؛

 

[ پنج شنبه 8 خرداد 1393برچسب:,

] [ 16:23 ] [ B.A ]

[ ]

خانواده

 

خانواده 
 
وقتى به عقب برميگردم ميبينم خانوادهء فوق العاده اى داشتم 
 
البته قبول دارم كه خدا باعث اين لطف عظيم بوده وبس . 
 
خوب داشتم ميگفتم،خانواده ما تشكيل ميشد از: 
 
مادر بزرگ، مامانم، بابام و شش دختر و چهار پسر 
 
من دختر آخريه بودم، اشتباه نكنيد ته تغارى نبودم ،بعد از من سه تا پسر كاكل به سر بود. 
 
فكر كنيد ، شش دختر اون هم تو اون زمان  !! 
 
 پسر را به عنوان  سرمايه هايى ميدانستند كه ، نه تنها باعث سر بلندى خاندان ميشدند،
 
 بلكه ميشد سرمايه گذارى بلند مدت در موردشون انجام داد
 
سرمايه گذارى كه فقط وفقط سود به همراه داشت 
  
خوب من بودم كه باعث شدم ديگر دخترى در اين خانواده بوجود نيايد 
 
به قول قديميا پاقدمش خوب بوده كه بعداز اون
 
 خدا سه تا پسر زيبا وقد بلند ومو طلايى بهشون هديه كرده
 
(اينو ميدونيد كه بيشتر آذرى  زبانها بور هستند)
 
خوب داشتم ميگفتم : ازنظر مالى وضع بابام خوب بود ،  درسته  خدمتكار نداشتيم
 
بچه ها دوتا يكى اتاق داشتن ، يعنى هر دو نفرمون توى يه اتاق بوديم 
  
بچه هاى حالا حتى حاضر نيستن كسى بدونه اجازه وارد اتاقشون بشه 
 
براى شروع فعلأ بسه ...... ، ، ................ادامه دارد

 

[ شنبه 3 خرداد 1393برچسب:,

] [ 10:33 ] [ B.A ]

[ ]

مادر بچه

 

    مادر بچه
 
اگر خانومها ميتونستن براى ازدواج قدم اول رو بردارند، چى ميشد ؟
 
تعدد زوج براى آقايون اشكالى ندارد، پس از ؛؛ نه؛؛  شنيدن زياد ناراحت نميشوند 
 
اگر آقا بعد از خواستگارى جواب منفى دريافت كند ؟
 
اگر خانوم جواب منفى دريافت كند ؟
 
نگاه اين دو ؛؛  جنس مخالف ؛؛  به ازدواج وخواستگارى دو ديدگاه ؛؛ كاملأ متفاوت ؛؛  ميباشد
 
به خاطر همين هم واكنش متفاوتى خواهند داشت 
 
وقتى خانوم از فرد مورد تاييدش جواب نه دريافت ميكند ، نميتواند كس ديگرى را جايگذين كند   
 
ولى ،آقايون بعد از نه شنيدن هفته بعد به خواستگارى شخص ديگرى ميروند
 
اين بر ميگردد به نگاه آنها از ازدواج
 
در قديم به عروس خانوم به عنوان  ؛؛مادر بچه ؛؛ نگاه ميشد 
 
واگر عروس خانوم قدرت باروى نداشت .............. 
 
آقا داماد  دوباره بدنبال  ؛؛ مادر بچه ؛؛مى گشت 
 
آقايى كه چهار تا بچه داشته باشد و هر كدوم از بچه ها يه مادر !!!! 
 
اين نشون دهندهء اينه كه : آقا داماد از اون  روشنفكر هاى  زمان قديم ميباشد كه
 
براى هر بچه يه مادر مخصوص در نظر گرفته
 
به اين ميگن يه پدر نمونه
 
هر چند سال يك بار به دنبال  ؛؛ مادر بچه ؛؛جديد ميگشته، چهارتا  :: مادر بچه ؛؛؛
 
چه اشكالى داره ، اصل آقا داماده كه راضيه 
 
خدا زياد كنه ؛؛  مادر بچه ؛؛ 

[ جمعه 26 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 16:5 ] [ B.A ]

[ ]

پدر

روز پدر مبارك
 
پدر با مرد فرق زيادى دارد !! 
 
پدر جايگاهى بسيار بلندى دارد كه هر مردى نميتواند ادعاى  همنامى، او را داشته باشد
 
پدر براى هيچ كس نميتواند جايگذين داشته باشد
 
همسر ، شوهر ، همه  ميتوانند جايگذين داشته باشند ولى براى تمام انسانها پدر ومادر جايگذينى ندارد
 
اگر تمام مردها ميدانستند پدر چه مفهومى ميتواند از نظر فرزندان داشته باشد
 
شايد كمتر مردى ميتوانست خود را پدر بنامد ! 
 
تمام   وجود ، خواسته ها ، آرزوها ، ........ همه در وجود او خلاصه ميشود. 
 
وقتى او در خانه باشد براى بچه ها ،ديگر ترس ، ندارى ، ......... هيچ مفهومى ندارد
 
چون او هست پس ::  آرامش ، امنيت ، ........ همه هست 
 
         چون او هست 
 
اميدوارم درهيچ خانه اى وجود چنين شخص والا مقامى خالى نباشد. 
 
آقا جان روزت مبارك
 

 

 

[ دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 10:57 ] [ B.A ]

[ ]

تنهايى

تنهايى 
 
تنهايى معناى زيادى ميتواند داشته باشد 
 
تا حالا شنيديد كسى بگه :  من توى  مهمانى  تنهاى تنها بودم !! 
 
حتمأ شنيديد، اين جمله ميتونه به اين معنى باشه كه  ، 
 
هيچ كس را نميشناختم پس، تنها ماندم
 
مهمانان با من در تضاد فكرى بودن، پس نتونستم ارتباط برقرار كنم
 
روحيه هيچ كدوم از مهمانان با من يكى نبود 
 
......... 
............. 
مى بينيد انسان ميتواند در جمع هم تنها باشد!
 
افرادى كه تنها زندگى ميكنند، كسانى هستند كه به اختيار يا به اجبار، تنها زندگى ميكنند
 
فرق زيادى ندارند چون ارتباط برقرار كردن با ديگران كار سختى ميباشد 
 
بعضى ها ضربه هاى سختى از همراهى ديگران خورده اند پس تنهايى را ترجيح ميدهند
 
اعتمادى كه به،  بى اعتمادى تبديل شده باشد ، نميتواند به اين سادگى تغيير كند 
 
من كسى را ميشناسم كه هميشه وقتى ميخواست با اتوبوس سفر كند دو بليط مى خريد
 
تا غريبه اى را كنار خود نداشته باشد !
 
بياييد آرزو كنيم هيچ كس جز خدا تنها نباشد .  انشاء الله
 
 

 

 

[ یک شنبه 21 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 18:36 ] [ B.A ]

[ ]

اولين

اولين

 
ميخواهم در مورد اولين لرزشى كه تمام وجود انسان را در بر ميگيرد
 
غير عادى بودن اين احساس ناشناخته 
 
تجربهء اينكه  چگونه  ؟ بوجود ميايد و در تمام سلولهاى بدن انسان رسوخ ميكند 
 
چطور ميشود آن را از خود دور كرد ؟
 
               يا مهارش كرد ؟
 
                يا در وجود خود دفنش كرد! 
 
اگر دقت كنيد از  ؛؛ رسيدن ؛؛  حرف وخبرى نيست 
 
چرا؟ 
 
به عنوان مطلب دقت كنيد !  اولين 
 
درمورد بقيه ، دومى، سومى، چهارمى ،......... 
 
در مورد بقيهء عشقها چون با ؛ رسيدن ؛  همراه است كارى نداريم 
 
چون با ازدواج همراه است ، به هم ميرسيد قهر، آشتى ، از هم خسته ميشويد...............................
 
. در آخر طلاق
 
دوباره عشق بعدى و بعدى .........
 
؛؛؛؛؛   اولين عشق  ؛؛؛؛؛؛
 
هيچ وقت با فراموشى همراه نيست، هميشه در ياد ميماند، ودر بيشتر موارد با انسان دفن ميشود !!  
 
 

 

 

[ پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 2:31 ] [ B.A ]

[ ]

ديدار

ديدار

 
ديدار برابر است با بياد آوردن تمام لحظاتى كه بدون او بودى 
 
وارد اتوبوس شركت واحد شدم جايى براى نشستن بود، وقتى اتوبوس خواست حركت كند او وارد شد
 
كنار راننده ، رو به سمت مسافران ايستاد جايى براى نشستن نبود، 
 
   پس ايستاد
 
براى لحظه اى نگاهمان يكى شد، خستگى از تمام وجودش نمايان بود،
 
انقدر كه،  خستگى او را با تمام وجودم حس كردم 
 
اى كاش ميشد بلند شوم و جايم را به او بدهم  ، ولى ميدونستم امكان ندارد قبول كند 
 
صورت خوشى هم نداشت كه دخترى جاى خودرا به يك آقا بدهد
 
همانجا به ميله اتوبوس تكيه داد 
 
از ابتدا تا انتهاى خط ،  همان طور ايستاد 
 
هرزگاهى نگاهمان به هم ميافتاد ،  اون لحظه تنها وقتى بود كه ميتونستم درست وحسابى نگاهش كنم
 
شخصى كه از بچگى او را در كنار خانواده ديده بودم ولى هرگز نتونسته بودم رو در رو در يك محيط،
 
بدور از خانواده با او باشم
 
    فكر كنيد
 
 ؛؛ توى اتوبوس به اون شلوغى ؛؛ احساس ميكردم با اون تنها هستم
 
اون پسر همسايمون بود فوق العاده ترين پسرى كه در تمام عمرم ديده بودم
 
 خيلى از من برتر بود،خيلى عاقل ، باوقار وبسيار نجيب، يه پارچه آقا از هر لحاظ، منحصر به فرد بود
 
هميشه بعنوان خواهر كوچولوى خودش به من نگاه ميكرد
 
چون تقريبآ با كو چكترين خواهرش هم سن و هم بازى بودم
 
                             

 

 

[ پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 2:28 ] [ B.A ]

[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد